نتایج جستجو برای عبارت :

برترین کتابها

دوستان دبستانی سلام
در این پوستر زیبا، ویژگی‌های کلی کتاب‌های گروه دبستان بیان شده است. ویژگی های این کتابها را به دقت بخوانید و حالا که به شروع سال تحصیلی نزدیک می شویم با دقت کتابهای مورد نیاز خود را انتخاب کنید. اگر در مورد کتابها سوالی دارید در قسمت کامنتها بپرسید.
گرافیست : فرناز براتی پور فرد 
منبع: قلم چی
 
دریافتعنوان: لیست آثار آرش حسینیان (دی ۱۳۹۸)حجم: 940 کیلوبایت
لازم به ذکر است تمامی کتابهای لیست به صورت چاپی (غیردیجیتال) هستند و تحت مجوز اداره‌ی فرهنگ و ارشاد قرار دارند. سفارش کتابها از طریق ارسال پیامک، تلگرام یا واتس اپ به شماره‌ی 
09355934703
امکان‌پذیر است. همینطور کتابهای کارشده با نشر مثلث، جهاد دانشگاهی و امثالهم برای ارسال پستی ناموجود بوده و از طریق مراجعه به کتابفروشی‌ها قابل تهیه هستند. کتابها از طریق پست پیشتاز ارسال می‌شود
فکر نکنم کسی بتونه به اندازه ی من از خریدن دو تا کتاب مخصوص کودک و نوجوان خوشحال بشه. همین الان رسیدنو بعد از ضد عفونی کردنشون بغلشون کردمو ذوق دارم واسه خوندنشون! با خودم قرار گذاشتم اگه روزامو خوب بگذرونم شبها یک ساعت برای خوندنشون وقت بذارم و بعد بخوابم!
نمیدونم کتاب جدید رو از الان شروع کنم یا طبق برنامه ام پیش برم. هنوز تکلیفم معلوم نیست. دلم میخواد در باب دوستی رو بخونم. کتاب قطوری هم نیست. میخونمش. پس کتاب جدید اسمش هست در باب دوستی نوشت
مناقب و شخصیت والای امام سجاد علیه السلام در کلام یعقوبی
یعقوبی مورخ نامی در تاریخ خود چنین می‌نویسد:
وكان أفضل الناس وأشدهم عبادة وكان یسمى زین العابدین وكان یسمى أیضا ذا الثفنات لما كان فی وجهه من أثر السجود وكان یصلی فی الیوم واللیلة ألف ركعة ولما غسل وجد على كتفیه جلب كجلب البعیر فقیل لأهله ما هذه الآثار قالوا من حمله للطعام فی اللیل یدور به على منازل الفقراء. قال سعید بن المسیب ما رأیت قط أفضل من علی بن الحسین.
او برترین مردم زمانش بود
نمایشگاه برام یکی از لذت بخش‌ترینهای زندگیم بود تا جایی که می‌تونم براش زار زار گریه کنم.
دلم تنگ شده برای دوستام، برای بچه‌ها، برای کتابها، تبلیغ کردن، حرف زدن، حتی آدرس دقیق دادن
سال دیگه اگه ازم خواستن بازم میرم؟
قطعا
                              کتاب آموزش عربی مدارس فلسطین
                                     
مجموعه کتابهای لغتنا الجمیلة در 12 جلد، به عنوان کتاب آموزش عربی در مدارس فلسطین مورد استفاده قرار می گیرد.
در مدارس فلسطین هر سال دو تا از این کتابها به عنوان کتاب آموزش عربی تدریس می شود و مجموع 12 کتاب برای کلاس اول تا ششم ابتدایی است. کتابها رنگی و جذاب بوده و دارای متون و تمرینات طبقه بندی شده برای یادگیری مکالمه و متن خوانی به عربی فصیح است.
این کتا
کتاب ها مثل آدم ها هستند

کتابها مثل آدمها هستند”
 
بعضی از کتاب ها ساده لباس می پوشند و بعضی لباس های عجیب و غریب و رنگارنگ دارند.
بعضی از کتاب ها برای ما قصه می گویند تا بخوابیم و بعضی قصه می گویند تا بیدار شویم.
بعضی از کتاب ها تنبل هستند.بعضی از کتاب ها زیاد می خوابند و همیشه خمیازه میکشند.
بعضی از کتاب ها شاگرد اول می شوند و جایزه می گیرند.بعضی مردود می شوند و بعضی تجدید.
بعضی از کتاب ها تقلب می کنند.بعضی از کتاب ها ی می کنند.
ادامه مطلب
هر بار که از کسی شنیده‌ام که : این ما نیستیم که کتابها را انتخاب می‌کنیم، بلکه کتاب‌ها هستند که ما را انتخاب می‌کنند برایم سوال شده است که آیا حقیقتا اینطور است؟ و این یعنی من هیچ تجربه‌ای در این مورد نداشته‌ام.
اما جدیدا، دارم به این باور می‌رسم که بله، این کتاب‌ها هستند که ما را خیلی به موقع انتخاب می‌کنند.
بعد از این بحران، از کتاب‌های توسعه فردی شروع کردم: بهتر شدن را امتحان کردم. اما من در آن روزهای ابتدایی، به تقویت مهارت‌های ارتب
این سایت ها و سامانه های وطنی را به خاطر بسپارید. در روز مبادا به درد می خورند:
موتورهای جستجو
yooz.ir
parseek.ir
parsijoo.ir

جستجوی علمی، مقالات و کتابها
elmnet.ir
sid.ir

مسافرت
safar724.ir
alibaba.ir

سایت های خبری
isna.ir
basna.ir

پیام رسانها و شبکه های اجتماعی
بله bale.ai
ایتا eitaa.ir

عکس و فیلمaparat.ir
سوم دبستان که بودم، توی کلاسمون یه کتابخونه‌ی کوچیک داشتیم. یک کمد چوبی قدیمی و تقریبا پوسیده که از سال قبل چند تا کتاب خاک خورده و پاره‌ پوره توش جا مونده بود. اول مهر قرار شد هر کدوم از بچه‌ها کتابایی که دارن رو بیارن و کتابها رو شماره‌گذاری کنیم و تو یک دفتری ثبت کنیم و درست مثل کتابخونه‌های واقعی، امانت بگیریم و بخونیم‌شون. خانم مطهری، معلم‌مون، یک جا وسط حرفاش گفته بود:" کتاباتون رو که آوردید، یکی از شماها رو که به نظرم توانایی اش رو
همچنان در درس پس دادن هایم یک نت و در حالت وخیم تر، یک میزان شامل چند نت را جا میگذارم و بعد از اتمام قطعه متوجه میشوم که سودی ندارد و چقدر آن لحظه به این حافظه ی داغانم تاسف میخورم‌. میدانم تمرین بسیار و پی در پی این مشکل را رفع میکند ولی متاسفانه با شروع مدارس و ماموریتهای پی در پی مهربان همسر و مسئولیت خانه و بچه ها وقتی که ناب باشد و حال خوب هم در پی اش، کم برایم پیش آمده است. با این حال آهسته و نرم نرمک قدم برمیدارم باشد که رستگار شوم
شمارش م
10کتاب به صورت پی دی اف فقط 40 هزار تومان
به درخواست همکاران هنری مجموعه 10 کتاب که در سایت هنر کودکان بیش از 150 هزار تومان قیمت دارد با تخفیف 40 هزار تومان به صورت پی دی اف قابل خریداری است یعنی شما فقط 40 هزار تومان پرداخت میکنید  همکاران میتوانند برای خرید به شماره موبایل من در واتساپ پیام بدهند تا نحوه حرید را به بیان کنم و 5 دقیقه بعد از خرید کتابها برای آنها از طریق واتساپ ارسال خواهد شد . ضمنا این دوستان با خرید این 10 کتاب تا پایان سال تحصیلی
ضمن یادآوری شهادت مولی الموحدین، امیرالمؤمنین علی (ع) سزاوار است که از وصیت آن حضرت درس زندگی بگیریم. در جوامع حدیثی معتبر، با اسناد موثق از «سُلیم بن قیس هلالی» که از صحابه امیرمؤمنان بوده، متن وصیتنامۀ آن حضرت را نقل کرده اند. [1]
چون در میان نسخه ها اختلافهای جزیی وجود دارد، ما آن را از کتاب خود «سُلیم بن قیس» نقل می کنیم که می گوید: هنگام وصیت امیرمؤمنان (ع) به فرزندش امام حسن (ع) حاضر بودم که امام حسین (ع) و محمد و همۀ فرزندان و اهل بیت و رؤسای
چون از این کتاب کسی تو  وبلاگش تعریف کرده بود، خوندمش. سطحی و گذرا خوندم اما برای دختران نوجوون فکر می کنم کتاب خیلی مناسبی باشه. تا حدی هم ایرانیزه شده! 
و حسن اکثریت اینجور کتابها هم فونت بزرگشونه که به فکر چشمای مخاطبینشون هستن :) ولی کتابهای خودیار شبیه همن. بنابراین در مورد اعتماد به نفس یکی همینو بخونه فکر کنم کافی باشه! 
  
‏آخ یه روز بیاد که اجازه ی استفاده اش رو رسما داشته باشم، نه هر از گاهی یواشکی صدای قلب خودمو گوش بدم.یه روز که سوادم انقدری باشه که فقط صدای دوپ دوپ نشنوم. من خسته ام از زندگی پشت کتابها. خسته از شبه علم ها. بالین عزیز، زودتر .!
بعضی کتابها میتوانند؛در گفتن چیزهایی که میخواستیم بگوییم و نتوانستیم‌.مانند حرفی که "کاف" می زد:دو راه برای شناخت انسانها وجود دارد؛یکی کفشهایشان و دوم،کتابی که میخوانند؛این چیزهاست که سطح  آدمی را مشخص میکند.
کاف،آل استار قرمز میپوشید و با هولدن کالفیلدِ جروم دیوید سالینجر احساس برادری داشت.گاهی هم میگفت ذهنش به آشفتگی نوشته های کریستین بوبن است.کاف دیالوگ فیلمهای پیتر ویر را از بر بود؛خصوصا انجمن شاعران مرده اش را.و دیالوگی که سراسر ف
همون برنامه کتابخوانی کار دستم داد
همیشه از خواندن کتاب پی دی اف بدم میومد.
ولی از مواهب کرونا عادت دادن من به خواندن کتاب پی دی اف و گوش دادن فایل صوتی کتاب بود
 
این کتابها برام عالی بود
خیلی معرکه بود
 
 
خدایا خودت میدونی بعد این همه شب که هی دل دل میکردم بیام اینجا بنویسم 
چرا امشب اومدم اینجا
خدایا امیدم به توست
تنها تو را دارم و تنها از تو میخواهم
آمین
علامه شهید مرتضی مطهری یکی از متفکران بزرگ شیعه مذهب ایرانی است که کتابها و آثار ارزشمندی به قلم ایشان به یادگار ماند. با مطالعه به کتابها و مقالات این استاد، می توان ماهیت دین اسلام و انقلاب اسلامی پی برد. یکی از این تألیفات ارزشمند، کتاب آزادی معنوی (گفتار معنوی) است. این کتاب در 271 صفحه و در 8 فصل نوشته شد. نام این کتاب در ابتدا گفتارهای معنوی بود که در سال 1365 چاپ شد و در ادامه به نام آزادی معنوی تغییر نام پیدا کرد. این کتاب شامل مجموعه سخنران
من خیلی چیزها داشتم که به خاطرش خدا را شاکر بودم،اما خیلی چیزها هم نداشتم.من خیلی دیر به حرف افتادم و زبان حرف زدن نداشتم،من خیلی منزوی بودم و در مدرسه، دوست زیادی نداشتم،من زود به زود  عاشق می شدم و جرات اعتراف نداشتم،من خیلی دلم برای خیلی ها می سوخت ولی جرات انجام کاری برایشان  نداشتم،من از خیلی ها می رنجیدم اما جرات پاسخگویی نداشتم،و مهم تر از همه، من خیلی خیال پردازی میکردم اما جرات عمل نداشتم !.پدرم در آغاز جوانی، در فرانسه سینما خوان
آدم از خود متشکری نیستم، حسود هم که صد البته نه، غرور که چه عرض کنم آنرا سالها پیش فرستادمش برود پی کارش! امااااا گاهی تووی این فضای گلگشاد مجازی، ترانه‌ها و پاره جملاتی را میخوانم که معلوم است مخاطب خاص دارند! دلم میخواست برای من باشند، همه شان را بخودم بگیرم! مثل معشوقکان تووی کتابها، از شنیدنشان قلبم تند بزند، اصلن درشان غرق شوم! خوشی اش بزند زیر دلم، آنقدر زیاد که رقصم بگیرد!
این کتابها عبارتند از:
1) الکافی فی اصول الدین، محمد بن یعقوب کلینی رازی بغدادی (329 هـ/941 م).
2) من لایحضره الفقیه، محمد بن بابویه رازی قمی مشهور به «شیخ صدوق» (386 هـ/978م)
3) تهذیب الاحکام، محمد بن حسن طوسی مشهور به «شیخ الطائفه» (395هـ/1067م)
4) الاستبصار، محمد بن حسن طوسی مشهور به «شیخ الطائفه» (395هـ/1067م)
نمی دونم چرا.یهو هوس کردم رومه اش کنم!!!یادگذشته ها.گذشته هایی که بابام برام کتابها رو جلد می کرد. البته جلد نایلونی.یه روز سرم زد، کتابام رو رومه کنم. رومه و نوار چسب دم دستم بود. شروع کرده بودم که از راه رسید.از دستم قاپید. نذاشت خودم جلد کنم. جلدشون کرد. با رومه. بدون چسب زدن. بهم توضیح داد که جلد کردن کتاب با رومه نیازی به چسب نداره. البته به شرطی که رومه خوب تا بخوره.#یادش_بخیر #بابا
 آنچه
پنهان
 در میانِ سینه باشد
عشـــــــق نیست
عاشقان با رسم رسوایی به 
میدان می روند.
+ من اینجا چه می کنم؟
شاید همینجا میدان جنگ من باشد
کنار این کتابها وجزوه ها و.
ولی خدا نکند میدان جهاد جای دیگری باشد
و نفسم بدینجا کشانده باشدم!!!
امروز جمعه است.میریم سراغ یه قصه .یه قصه درسته
میرم سراغ کمد کتابها و کتابها رو زیر رو میکنم. اولین چیزی که چشمم رو میگیره کتاب قصه های صمد بهرنگی.
میخوام دوباره قصه های کوتاه و بلندش  رو بخونم.
این کتاب رو 21 سال پیش بابا برامون خریده بود.
یک کتاب قطور 435 صفحه ای به قیمت 1600 تومن.
 
 
از متن کتاب :
 
" آن کس که کار میکند حق زندگی دارد و آن کس که حاصل کار و زحمت دیگران را صاحب می شود و به عیش و عشرت می پردازد،باید نابود شود.
اگر نان هست همه باید بخورند و
گفتن نداره، ولی اینه گوشه ای از همچنان خواندن ها ، همچنان صبر کردنها ، مته به خشخاش گذاشتن ها ، همچنان خواندنها.
اگه متوجه نشدید ، ماجرا اینه که نیمه ی چپ گردن و شونه تااا انگشتاهای دست چپم درد میکنه. همه به خاطر این که تو این مدت همه اش سرم پایین بوده رو کتابها و جزوه نوشتنها :( 
این کیسه آب گرمه که با شال پیچیدمش دور گردنم چون دستم و وقتم رو لازم دارم
+تو این وضعیتم مدام آهنگ آتش جاودان همایون شجریان تو ذهنم پلی میشه و خب. فکر کنم بی ربط هم نی
خدایا خوبی ها را به دست ما به مردم برسان
 
مادربزرگ ها هم عالمی دارند برای خودشان.
دستت را می گیرند و می گذارند وسط قصه هایشان.
عینک مادر بزرگ را برمی دارم!ها می کنم! با گوشه لباسم شفاف شفاف می شود.
گونه ی آویزان و سرخش را می بوسم و عینک را قاب چشمانش می کنم.
ـ مادر جون.
ـ جان دلم.
ـ این همه سال شما قصه ها رو به ما رسوندی حالا من می خوام قصه برسونم به شما.
می خندد از همان خنده های دوست داشتنی که صدایش را فقط خودش می شنود.
ـ راستش خیلی فکر کردم، دیدم شما
نمایشگاه رفتن من امسال با خواهر کوچیکترم رقم خورد. دیروز باهم رفتیم. و یه تجربه جدید بود. گرونی کتاب برام اعصاب نذاشته بود و هیچی نخریدم. و فقط به خیل جمعیتی چشم دوختم که تا چند وقت دیگه حتی نمیتونن با شرایط موجود کتابی که برای سلامت روحشون مفیده رو بخرن. از جنبه های غمگینش که رد بشیم، میتونم بگم دیروز عصر قشنگ بود برام، چون برای اولین بار دست خواهرم رو گرفتم و باهم بین کتابها قدم زدیم. براش از وقتهایی که بچه بودم و می رفتم نمایشگاه تعریف کردم
سلام
نمی دونم چه موقعیتی براتون پیش اومده که باعث شده این حس رو نسبت به کتابهای درسی تون داشته باشید ; ولی من دو حالت رو فرض می کنم و بر اساس اون جواب میدم .
یه حالتی که ممکنه پیش بیاد ، اینه که شما مشکلات و درگیری های ذهنی دیگه ای داشته باشید و نتونید به اندازه کافی بهش فکر کنید یا نتونید حلش کنید و در این شرایط ، وقتی به سراغ درس خوندن میرید ، همه دقو دلیتونو سر کتابا خالی می کنید و نسبت به کتابها احساس تنفر پیدا می کنید .
اگه این شرایط براتون پی
چقدر کتاب قشنگی بود. چقدر آرامش داشت. چقدر مرتب بود همه چی. و چه پایان خیره کننده‌ای! چقدر رئال! آرامش کتاب منو یاد کتابای هسه مینداخت. حتماً دلم میخواد بازم از فرد اولمن کتاب بخونم. ترجمه هم عالی بود.
داستان در مورد پسر نوجوان آلمانی ایه که زندگی ساده‌ی خودش رو در مواجهه با جنگ بیان میکنه. بر خلاف کتابها و فیلمهای جنگ جهانی دوم که به اردوگاه های نازی تکیه دارند، و در آخر هم به سرزمین موعود اسراییل میرسن، در این کتاب با یهودی‌ای مواجهیم که فقط
من دوباره کتاب خریددددممممم. از مولی دوست داشتنی. به شدت دلم تنگ شده برای گشتن توش. کلی ذوق دارم برای خوندن تک تک کتابها. حالا دونه به دونه اشو نگاه میکنم ببینم چجورین. اما اول باید کتابی که دستم خونده بشه. و جایزه ام جا دادن اینها توی برنامم هست. باز خوبه میشه تو این قرنطینه اینهارو خرید و خوند. و البته ضد عفونی کرد با الکل.اسم کتابها از این قرار هست : جنایت و مکافات ، نوشتهٔ داستایفسکی ، ترجمهٔ احد علیقلیان ، نشر مرکزتنهایی دم مرگ ، نوشتهٔ ن
نقد رمان بگذار مادر بخوابد
نقد رمان بگذار مادر بخوابد : زندگی سراسر غم و غصه و درد و ناکامی یک خانواده
نقد رمان بگذار مادر بخوابد نوشته ی مهری رحمانیزندگی سراسر غم و غصه و درد و ناکامی یک خانواده بدون اینکه علت این‌ همه بدبختی و راه‌های برون رفت از این باتلاق مشکلات بیان شود!
اصلاً نویسنده نوشته است که نوشته باشد. حال بد روحی بعد از خواندن این کتاب را نمی‌شود به این راحتی تبدیل به حال خوب کرد.
بیشتر بخوانیم۶: نقد رمان من پیش از تو” را از دست
گاهی وقت ها ممکنه آدم به یه سری کارهایی که به صورت روتین، هر روز انجام میده و یا کارهایی که فکر میکنه خوب و مفیدن، به صورت عجیبی شک کنه. از تقریبا یه هفته پیش، من دچار این حالت شدم. برام این سوال ایجاد شده بود که مثلا چرا من اینقدر جانانه از کتابها دفاع میکنم و میگم کتاب خوندن به طور کلی یه عادت خوبه؟ یا چرا دوست دارم فیلم ببینم و به نظرم این هم علاوه بر جنبه سرگرمی و فان، میتونه مفید باشه؟ یا چرا شنیدن موسیقی های خوب و فاخر، برای من یک ارزشه؟ و خ
مصاحبه کاری و استخدامی یک از مراحل مهم در پیدا کردن شغل مورد نظر است. نکات زیادی در اینترنت و کتابها قابل حصول است و من هم قبلا در این مورد نوشته ام. 
چیزی که به نظرم رسید تا دوباره در موردش بنویسم نکات خیلی ظریفی است که شاید برای دوستانی که دارای تجربه کمتری هستند مفید باشه. سعی می کنم این نکات را خیلی مختصر و بطوری که قابل استفاده باشه بنویسم . این موارد اکثرا تجربه شخصی خودم می باشند و فکر می کنم برایتان قابل استفاده باشه
 
ادامه مطلب
نه به آن روزهای دوری از بلاگ و نه به این روزها که مثل بیابان‌زده‌ها تشنه‌ی خواندن و نوشتن‌های طولانی‌ام. 
همین امسال بود، همین ترم. نشسته بودیم با بچه‌ها توی کلاس و به قول خودمان رد داده بودیم. لحظه‌هایی که باهم حرف میزنیم و دورهمیم برای من خیلی دلنشین است. آدم‌ها برایم از هر کتابی خواندتی‌ترند. آنها خود رئالند، رئال‌های جادویی، معمایی، پرفراز و نشیب. آدم‌ها یک سریال قدیمی‌اند که هرروز منتظر آمدن فصل جدیدشانی‌. تلویزیون‌هایی سحرآم
انس با کتابخوانی
رهبر انقلاب: از جمله‌ی کارهای بسیار مهم، کتابخوان کردن ن است. متأسفانه ن ما با کتابخوانی خیلی انسی ندارند. این کتابها معارف بشری است که ذهنها را برای بهتر فهمیدن، بهتر اندیشیدن، بهتر ابتکار کردن، و در موضع بهتر و صحیح تری قرار گرفتن، آماده می‌کند. ۱۳۷۰/۱۰/۰۴
دریافت کیفیت بالا http://farsi.khamenei.ir/photo-album?id=39230
اگر جدیدا به میدان انقلاب رفته باشید حتما با کتابهایی با چاپهای بی کیفیت و ارزان قیمت که اکثرا در کنار خیابان به فروش می رسند مواجه شده اید. جنس کاغذ این کتابها بسیار بی کیفیت است و البته قیمت بسیار پایینتری هم نسبت به کتابهای با کیفیت دارند. ولی نکته جالب اینه که قیمت پشت جلد بالایی درج شده است. مثلا پشت جلد زده اند هشتاد هزار تومان ولی می گویند که با پنجاه درصد تخفیف چهل هزار تومان می دهند.
 
البته اینکه قیمت مناسبتر شده است شاید برای خوانند
سخنم را با نام و یاد خدا آغاز می کنم .و از خدا می خواهم در مسیر و طریق خودش قرار گیرم  بازهم بدون نام و نشان و عنوان. فارغ از هر اسم و رسم برای هیچکس. یا برای همه.بخاطر عشق این واژه ی نایاب. کم یاب. به خاطر چیزهایی که بقا دارند و باقی می مانند، به خاطر شعر و سحر. سحر و مستی مستی و بی خبری از دنیای آدم بزرگها. دنیای خواهش ها و نفس ها. دنیای حساب و کتابها و روز و شبهای خسته. جایی که ما را نمی خواهد. و ما در طلب آنیم.
روز و شب در طلبت ناله و افغ
بسم الله 
انگلستان است، بحبوبه ی جنگ جهانی دوم . به این پسر نگاه کنید،  به لباس های خاکی اش، به چهره اش، به حالت چهره اش. چقدر درد توی این صورت است . این عکس برایم خیلی خاص است و مدام بهش رجوع می کنم . انگار کن پسرک بمب خورده توی خانه اش ، خانواده اش مرده اند، خانه اش ویران شده، زده بیرون ، همینطوری توی خیابانها آواره بوده و رسیده اینجا . به این کتابفروشی خراب شده که صاحبش رهایش کرده . پسرک پناه برده به این کتابفروشی به کتابها . حتما خسته است ، در چ
شاید یک زمانی،توی یک عصر دیگه،وقتی زن دیگه ای بودم دلم برای این روزهام تنگ بشه.این صبح های پنج و نیم صبح در سکوت خونه بیدار شدن،پاورچین پاورچین راه رفتن،روی بخاری قدیمی اتاقم و توی قوری قرمز چای با هل گذاشتن و همچنان که با کتابها کلنجار میرم زیر چشمی حواسم به قُل زدنش بودن.این روزهام عجیب با چای گره خورده.با چای و قهوه ی تلخ و ریفلاکس و سوزش معده.چای.دم عصر و چای با طعم گل محمدی دستپخت مادرم که من فکر میکنم اگر هزار سال هم عمرکنم از پس درست
1. با پدرم میگویم نکند کرونا بگیریم و خانوادگی به رحمت ازلی نایل بشویم. با ریشخند میگوید: بادمجان بم آفت نداره!
2.این روزها دارم خانه تکانی میکنم. این سر و آن سر خانه را گرفته ام و محکم میتکانم. من باید این وسواسم به خانه را کم کنم و قرار بگذارم که دیگر وقتم را برای این کارها تلف نکنم. صرفا نظافت! نه خانه تکانی! اینکه سالی چندبار ذهنم را واقعا درگیر و کلافه این اتاق و زندگی میکنم یک نوع وسواس است فکر کنم!
3. فهمیدم از بس دارم وقت صرف این میکنم که قفسه
کتاب را نخوانید که بخوانید!
کتاب را بخوانید که بیدار شوید …
*
برای نابود کردن یک فرهنگ
نیازی نیست کتابها را سوزاند
کافیست کاری کنید مردم آنها را نخوانند . . .
(ویکتور هوگو)
*
خواندن بی اندیشه بیهوده است ؛
و اندیشه بدون خواندن خطرناک …
(کنفوسیوس)
*
اگر میخواهی راحت باشی کمتر بدان واگر میخواهی خوشبخت باشی بیشتر بخوان ؛
با اینحال ، خوشبختی را بر راحتی های زودگذر ارجح بدان …
*
برگهای سبز با رگبرگهای سفید، باعث میوه دادن درخت می شوند ؛
و برگهای سفید ب
هوالرئوف الرحیم
فسقل رو باردار بودم که این کتابها رو از منصوره گرفته بودم. ولی خوندنشون تا 9 ماه و نیمگی فسقلک که دیروز باشه، طول کشید.
امااااااا. قصه همون "آن" هست که تو پست قبل گفتم.
وقتش الان بود. بعد از کلی فکر و خیال. به ماجراهای این روزها. 
بی نهایت لذت بردم. اشک ریختم. فکر کردم. یاد خاطرات آملم افتادم و دست گرم و حمایت کننده ی دائمی خدا روی شونه هام وقتی هیچچچچچ کس نبود و اون به وضوح بود و حسش می کردم.
خلاصه که حال خوبی بهم داد.
و یک ترس از ندو
میبینی ؟! سکوت کردم و خودم زیاد حرف نمیزنم که شرح حال نشه. نمیدونم چیکار کنم که این اتفاق نیفته. ولی الان طاقت نیاوردم. راستش هنوز به خاطر این که نیست و نمیشه باشه ناراحتم اما کاری نمیتونم کنم. برای پرت کردن حواسم سرمو گرم کارام میکنم جوری که وقت غصه خوردن نداشته باشم یا شاید بیشتر عصبانیت و کلافگی رو عقب برونم. فقط فکر میکنم باید کار کنم باید بخونم ، بشنوم ، ببینم ، فکر کنم. این روزا خوب و بد میگذره. جای مها هم خالیه. دلمم برای رشت تنگ شده. فیلما
 کتابهای اوا از پیتر دیکنسون، داستان زندگی توماس ادیسون، شهید فهمیده، ماه در چاه از شهرام شفیعی و جانداران سمی هولناک از نیک آرنولد توسط اعضاء نوجوان  به سایرین معرفی گردید. در ادامه این عزیزان به بحث و تبادل نظر در زمینه مطالب ارائه شده در این کتابها پرداختند.

 
سالیان دراز جستجو کردمروزها و ماهها و سالها بر من گذشتندبا ن بسیار سخن گفتمخواستم تا کلید فتح قلب ن را فاش کنندو راز عشق بر من آشکاردر جستجوی تو از آنان نشانت را گرفتمچون از تو گفتمحسادت کردند و آن هنگام که از تمنای دیدارت گفتم ملامتم کردندچون نزدیک شدند بوی تو را استشمام کردندو چون در چشمانم نگریستندتو را دیدند که در چشمانم منزل کرده بودینشسته بر تخت فرمانرواییچون شهبانویی که همه در خدمت و طاعت او بودندقلبم حریم و منزلگاه تو بودپش
ماجرا از این قراره که امروز اصلا خوب نبودم. اصلا از خودم راضی نبودم و نتونستم درست بشینم پای کار کردنم از خودم متنفرم به خاطر اینجوری بودنم. ولی دوباره تلاش میکنم هنوز میشه کار کرد هنوز زمان دارم باید فردارو جدی شروع کنم پس چی شد مائده شوق یاد گرفتنت. پس چی شد اون ماجراجویی بین کتابها. قبول دارم لعنتی کتاب سختیه اما توش کلی چیز باحالم داره جا نزن بشین کار کن. میگفت باید از تلاشو پیگیریم مواظبت کنم. همین که ول کنی ول شدی. والا به خدا چیه اینقدر م
علمی که بدنبالش هستیم چیه؟
امروزه هرکسی بیشتر سرش تو کتاب باشه رو چی خطاب میکنیم ؟
عالـِم و آگاه !
و همه شروع میکنیم به: بَه بَه گفتن و تعریف از آقا و خانم فلانی، آیا کارمون درسته ؟!
بعضی ها بلافاصله میگویند:
نفرمائید، ایشون فلان مقدار کتاب را خوانده اند! فلان مقدار پایان نامه و مقاله دارند! فلان مقدار حفظ هستند!
حالا که توجه کردیم به عملکرد خودمون، باید بگیم که ما: علم رو به سیاهی های توی کتابها، معنی کردیم.
و اینجور معنی کردن یکی از بزرگترین خ
برخی از نویسندگان ، کتابها را به سه نوع تقسیم کرده اند:
چشیدنی
بلعیدنی
هضم کردنی
کتابهای چشیدنی را باید نگاهی اجمالی و گذرا کرد و در همین حد فهمید که چیست و درباره چیست.
کتابهای بلعیدنی، نکات مفید دارد و باید خوانده شود. ولی چندان نیازی به تعقل و تامل ندارد و به صرف خواندن سریع هم مقصود حاصل میشود؛ مانند کتابهای تاریخی، قصه، رمان، فکاهیات، مجلات و رومه ها.
کتابهای هضم کردنی، نیاز به دقت و تامل دارد تا مطالبش فهمیده و به خاطر سپرده شود؛ مان
بانک سوالات کنکور سراسری انسانی از سال 83 تا 94 با پاسخنامه تشریحی در یک فایل
              سوالات کنکور سراسری انسانی از سال 83 تا 94 را به همراه پاسخنامه تشریحی در یک فایل دریافت کنید فرمت سوالات به شکل PDF می باشد قیمت این مجموعه در کتابها و سایر سایت ها بالای 30 هزار تومان می باشد در صورت عدم رضایت کل مبلغ واریزی به حساب شما عودت داده خواهد شد .
دریافت فایل
سلام
اونایی که زیاد این در و اون در زدن برای پیدا کردن نیازها و پاسخهای دوره نوجوونی
از کلاسها و کتابهای شرق و غرب تا دور زدن توی مدرسه ها و گرفتن نظر سنجی های مختلف. و پرسیدن از علایق و سلایق شون. زیاد راه به جایی نبردن.
 
واقعا از دو جنبه باید این راه را دنبال کرد:
از یک سو وصل باشی به قرآن و دل دادن به سوره ها تا نگاهت را ببرند از آن بالا بتوانی همه چیز را ببینی و وصلت کنند به دنیای جوابهای مستقیم و یا الهامی شان، تا بدون نیاز به آمار گرفتن از
 
چند  وقتی بود که به بازی quiz of kings معتاد شده بودم. همیشه گوشی به دست یا در حال بازی یا چرخیدن در فضای مجازی.
چند باری هم عزمم رو جزم کردم و بازی رو حذف کردم ولی نهایتش بعد یه روز دوباره نصب کردم.
ولی این دفعه با عزمی راسخ بازی رو حذف کردم و تصمیم هم ندارم نصب کنم هر چند کمی وسوسه میشدم ولی نمی‌خوام دیگه نصب کنم.
این بازی خیلی از وقت منو صرف خودش میکرد و کلا به معنای واقعی معتاد شده بودم.
ولی حالا نرم افزار طاقچه که پر از کتابهای دوست داشتنی هست رو
هیدتاکا میازاکی (Hidetaka Miyazaki) کارگردان، طراح، و نویسنده بازی‌های ویدیویی ژاپنی، و رئیس استودیوی فرام‌سافتور (FromSoftware) است. شهرت جهانی او به واسطه کارگردانی مجموعه «سو» است؛ مجموعه‌ای تاثیرگذار که پایه‌گذار زیرسبک جدیدی در حوزه بازیهای ویدیویی شد.
اگر امروز با میازاکی صحبت کنید، او از لیست بلند بالایی از کتابها، مانگاها، نویسندگان، و کارگردانانی نام خواهد برد که الهام‌بخش او بوده‌اند. مانگاهایی چون Devilman و Berserk، نویسندگانی چون برام اس
پدر فرزندان نوادگان  اوست وان پیغمبر را در روی زمبن نسلی جز فدزندان مردمیکه خلیفه اوست نمی باشد ناگاه همه بر من تاختند و گعتند ای امیر این مرد از شرک بیرون امده و بسوی کفر رفته و خون او حلال است من بانها گفتم ای مردم من برای خود دینی دارم که بان گرویده ام تا محکمتر از ان را نیابمز ان دست بر ندارم من اوصافاین مرد را  در کتابهاییکه   خدا بر پیغمبرانش نازل کرده دبده ام از کشور هندوستان و عزتبکه در انجا داشتم بیرون امده در جستجوی او بر امدم وچون ا
امروز ۲۶ آذر، مصادف با حادثه تلخ کتابسوزان در آذربایجان توسط رژیم منحوس پهلوی است، اتفاقی که در آن تمام کتاب‌های تورکی و مربوط به آذربایجان توسط ارتش رژیم پهلوی آتش کشیده شد.
به گزارش آذربایجان پرس به نقل از دورنانیوز، امروز ۲۶ آذر، مصادف با حادثه تلخ کتابسوزان در آذربایجان توسط رژیم پهلوی است، اتفاقی در آن، ۵ روز بعد از سقوط فرقه دمکرات، با دستور رژیم شاه تمام کتابهای تورکی و یا مربوط به زبان تورکی و آذربایجان، جمع‌آوری و طی مراسمات مخت
یه چیزیو یادم رفت بنویسم: موقع خوندن آنا کارنینا وقتی که کم کم داشتم از این کتاب لذت میبردم؛ دچار حس دوگانه‌ای شدم. هم میخواستم این کناب تموم شه برم سراغ بقیه کتابها و هم اینکه خیلی خوشم اومده بود ازش و میخواستم ادامه دار باشه و حالاحالاها بخونمش . عجیب بود. در نهایت پی بردم که شاید این کتاب لذت بخشه و خوشم میاد و فلان اما بالاخره باید تموم شه تا برم سراغ کتابای دیگه که اونا هم لذت بخشن و شاید لذت بخش تر هستن و جذاب و جدید و خلاصه تجربه بعدی.
و ا
 
 
 
سلام :)))
این مطلب دو بخش مرتبط داره:
■امشب دو جلد یک کتاب را که امانت گرفته بودم به صاحب آن پس دادم.‌صاحب این دو جلد کتاب ،کتابخانه بسیار بزرگی دارد.به من گفت که ای کاش کسی می آمد این کتاب ها را می خواند.گفتم که گرفتاری ها زیاد شده،جواب داد که نه!آنچه که نیست برنامه ریزی است.
همین یک جمله کافی بود برای تلنگری به من!،واقعا چقدر از وقت خودم را صرف کارهای مفید،‌و نه صرفا کتاب خواندن،می کنم؟روزانه چند ساعت از شبانه روز را مشغول برداشتن حداقل ی
داشتم کتابها و دفترها و به طور کلی وسایلم رو دسته بندی میکردم که کدوم رو باید با خودم ببرم و کدوم رو بذارم توی اتاقم خاک بخورهدوتا نامه ی عاشقانه که خودم مخاطبش بودم رو پیدا کردم
راستش حوصله ی خوندنشون رو نداشتم.حتی خبری هم از کنجکاوی نبود !! فکر کن! لحظه ای دلم نخواست بدونم توش چی نوشته شده
فقط به خودم گفتم چرا اینا رو نگه داشتی؟اگه یکی ببینه میشه آش نخورده و دهن سوخته :)) آبروریزی و حالا بیا ثابت کن که تو حتی نخوندیش بابا !!
فندک خوابگاهم رو برد
از دیرباز تا امروز از مباحث مهم نقد ادبی و محافل و مطبوعات بوده است و در حال حاضر روز و ماهی نیست که سرقت ادبی موضوعی در این زمینه در کتابها و مجله ها و روم هها طرح و دعوی نشود. امروزه، به مددگسترة کار و دایرة شمول دستگاه قضایی، دعاویِ از این دست در دادگاهها و محاکم قضایی نیز بررسی میشود کافی است برای نمونه در موتور جستجوگر گوگل right  copy را بنویسید، با صدها صفحه دربارة این موضوع با دامنه های مختلف مواجه شوید . در کشورهایی که قانون ( سرقت ادبی )
کلیک کنید
3
[ T y p e h e r e ]
همسایهی پری
در باز شد و دختر پیش رویش آماده ی نواختن مشتی دیگری
دختردستی به چتری های ش که به مدد رنگ مو، بور شده بود کشید
و آن را از روی چشمهایش کنار زدو پشت چشمی نازک کرد و با لحنی
طلب کارانه گفت:
-ترو خدا این زنگتون رو درست کنید به ربع ساعت ،دارم زنگ می زنم و
تازه یادم اومد که زنگتون خرابه.!
سپس بی توجه به پریناز قری به گردنش دادو بدون تعارف داخل حیاط
شد.
درحالی که به هیکل درشت مژگان با آن ماتنوی آبی تنگ تُرشش، نگاه
چ
هوالرئوف الرحیم
بعد از اینکه این دو هفته حس حرف زدن زیاد داشتم و هیچ کس نبود باهاش حرف بزنم، پیش خودم گفتم بهترین گزینه باباست. و بابا نبود. 
بابا که اومد، حرفها بیات شده بود. دیگه چیزی برای گفتن باقی نمونده بود.
تا امشب.
بلاخره که یه چیزی پیدا کردم برم حرف بزنم، هم ریحانه بود نشد، هم بعدش کلی گرفتار شد و مشغول پرونده ها و حساب کتابها و مستند سازی ها.
پیش خودم گفتم دیگه قراره از این به بعد اینطوری باشه.
قراره فقط بنویسی. اگر نشد بنویسی هم فقط بای
ٱلکِتَابِ مِنَ ٱللَّهِ ٱلعَزِیزِ ٱلحَکِیمِ 
علمَ الانسانَ ما لَم یَعلَم
در این مطلب سه جلد از کتابهایم که در زمینه علوم و فرشته شناسی و هستی شناسی می باشد، قرارداده‌ام.
این علوم برای کسانی که دارای مطالعات یا تجربیات در زمینه علوم و معنوی هستند یا دارای تحصیلات دینی یا الاهیات هستند، بیشتر کاربردی و ارزشمند هست و قابل فهم و درک است، برای فهمیدن بهتر این کتابها باید ایمان و باور خاصتر و جدیتر به الاهیات و مضوعات دینی داشت. ال
خلاصه ای از داستان : فیلم در ژانر معنی گرا و علوم خفیه است «دین کوروسو» (جانی دپ) دلال کتابهای کمیاب است و با
تهیه این گونه کتابها برای کلکسیونرهای ثروتمند روزگار میگذراند. یک
میلیونر نیویورکی به نام «بوریس بالکان» (لانگلا) از او می خواهد دو نسخه
دیگر از کتاب «دروازه نهم به قلمرو پادشاهی سایه ها» را که یکی در پرتغال و
دیگری در فرانسه است، بیابد. در افسانه ها آمده که این کتاب با همدستی
شیطان نوشته شده و به همین دلیل نویسنده اش زنده زنده در آت
(گاهی باید جواب بعضیا رو بدی!حتا اگه شده تو خلوت خودت باید به خودت جوابشو بدی تا یادت نره عقاید تو همخوان اون گفته نیست!)
    ساموئل باتلر می گوید:
از شیطان پوزش می طلبیم!
نباید فراموش کنیم که ما فقط یک طرف داستان را شنیده ایم.
چراکه تمام کتابها را خدا نوشته است!
    اما من می گویم:
خدایا!من به این کاری ندارم که تو خوب هستی یا بد!.درست می گویی یا نادرست!.تمام کتابهارا تو نوشته ای یا نه!.
من تورا قضاوت نمی کنم.
چرا که من پیرو انسانیتم وهرکه از انس
همیشه در کتابها میخونیم و در قصه ها می شنویم که یک اتفاق میتونه زندگی آدمها رو عوض کنه و شاید حتی ناتوان باشیم از درک کردن عمق این تغییر و تحول.
حداقل برای من که اینطور بود. هیچ وقت نتونستم متوجه بشم تغییر زندگی یک فرد تنها با یک اتفاق میتونه چه ابعاد گسترده ای داشته باشه- تا به امروز.
امروز متوجه شدم که دیدم به همه چیز عوض شده. انگار برای درک هر موضوعی باید از اول بهش فکر کنم. ابعاد جدیدی رو میتونم ببینم. این البته نتیجه مستقیم اتفاقی که برای من
کتابهایش را ردیف کرده در طبقات کتابخانه، بی ترتیب خاصی. دواوین شعرا، تذکره ها، تاریخ ها و دیگران. از لای پرده های کشیده نگاه می کنم به خانه. تجملات آنچنان نیست، اما اینچنین ها هم نبود؛ نشان از دارایی صاحب خانه می داد. پرده های حریر یا فقط شبیه به حریر که ادای ابریشم تنیده ی کرم های در خود فرو رفته را در می آورند، مبل های استیل ، مبل های راحتی و میز و صندلی و پکیج و هزار چیز دیگر در. خانه ایی که در سیصد و شصت و پنج روز سال شاید سی روز هم پر نباشد. نب
به مها میگم حالم خوب نیست مست خوابم پیش خودم میگم دلم میخواد گریه کنم. ازش میپرسم به نظرت میتونم با این وضعیت کتابمو تموم کنمو کارامو انجام بدم؟ میگه هیچ چاره ای نداری خودتو غرق کارهات کن وگرنه برای ما هیچ کاری جز خوابیدن یا گریه کردن نمیمونه. خودتو غرق کتاب کن اونوقت میبینی حتی نمیفهمی چجوری تمومش کردی و لذت هم میبری. پیش خودم میگم درست میگه نه با خواب وضعیت من درست میشه نه باگریه و کار نکردن باید راسخ باشم مثل قدیم پافشاری کنمو کتابمو بخون
دوچرخه اش را به دیوار تکیه داد و با متانت وارد کتابفروشی شد. خیلی صمیمی و گرم احوال پرسی کرد و نظرم را راجع به کتابها پرسید.
از آن نجابت زیرپوستی و کت و شلوار اتوکشیده برنمی آمد که بیخود اینقدر هماهنگ باشند. بوی موهای تازه کوتاه شده اش خوب به مشامم میرسید. دقایقی با شادی بسیار صحبت کردیم و کتابی که من معرفی کرده بودم را خریدند و رفتند. بعد از آنکه رفتند همکارم که سالها قبل تر از من در کتابفروشی کار میکند، گفت: هیچ میدانی او که بود؟ معاون شرکت بی
آغاز مرحله سوم از لیگ کتابخوانی هم اندیشان
داستان مرحله سوم داستان کتابها و نیازمندی های روزانه من !!!✌️
"که یک سنگ محکی برای قدرت کتابخوانی شرکت کننده های صعود کرده به مرحله سوم میباشد ."
داوران این مرحله از نویسندگان و تحلیلگران و فعالین حوزه کتاب میباشند :
جناب آقای رشیدی مهر آبادی و جناب اقای حمید درویشی شاهکلایی
مدت زمان⏰ ارسال آثار مرحله سوم : تا ساعت ۲۴ روز هشت اردیبهشت طبق اطلاعیه ارسال شده به شرکت کنندگان خواهد بود .
کتاب تازه ای که خوندم اسمش ناطور دشت  نمیدونم چرا حس میکنم باید کتاب ادمو به فکر وادار کنه.این کتابا بیشتر کتابای فلسفی ان که درگیرشون میشم و از درگیر شدن بهشون لذت میبرم.
البته میدونم گاهی کتاب ها فقط زندگی یه ادم توضیح میدن بدون هیچ چیز عجیب و غریبی .
گاهی بعضی از کتابها که زندگی ادما رو بیان میکنن میشه میخکوبشون شد و یه روزه خوندشون و گاهی نه و برات جالب نباشن و چند روزی طول بکشه تموم کردنشون.
یه عادتی که دارم اینه که حتی اگه از یه چیزی خوشم
داودبن عباس دنبالم فرستاد ومرا در مجلس  خود احضار کرد و دانشمندان را گرد اورد تا با من مباحثه کنند من بانها گفتم من اشهر خود خارج شده در جستوی پیغمبری میباشم که نامش را در کتابها دیده ام گفتند او کیست  و نامش چیست  گفتم محمد است گفتند او پیغمبر ماست که تو در جستجویش هستی سپس شرایع اورا از انهاپرسبدم انها مرا اگاه ساختند بانها گفتم من میدانمکه محمد پیغمبراست ولی نمیدانم او همین کس ست که شما معرفیش میکند یا نه شما محل اورا بمن نشان دهید تا نزد
سلام دوستان
این کتابها واقعا عالی اند پیشنهاد می کنم حتما بخونید:
کتاب اول
۳ دقیقه در قیامت، که تجربه مرگ یکنفر هست ، مثل کتاب انسوی مرگ که قبلا گفتم ولی کوتاه تر و متفاوت . حتما بخونید. دیدتون به زندگی تغییر می کنه.
 
 
کتاب دوم
سلام بر ابراهیم
۲ جلده. واقعا خیلی خیلی خیلی عالییییه و با میشرفت کتاب نمی تونید اونو زمین بزارید و عاشق شهید ابراهیم هادی که زندگی نامه اش تو این کتاب درج شده می شید. شهیدی که الگو و نمونه عملی اخلاق بوده.
این کتاب رو رخ
ٱلکِتَابِ مِنَ ٱللَّهِ ٱلعَزِیزِ ٱلحَکِیمِ 
علمَ الانسانَ ما لَم یَعلَم
در این مطلب سه جلد از کتابهایم که در زمینه علوم و فرشته شناسی و هستی شناسی می باشد، قرارداده‌ام.
این علوم برای کسانی که دارای مطالعات یا تجربیات در زمینه علوم و معنوی هستند یا دارای تحصیلات دینی یا الاهیات هستند، بیشتر کاربردی و ارزشمند هست و قابل فهم و درک است، برای فهمیدن بهتر این کتابها باید ایمان و باور خاصتر و جدیتر به الاهیات و مضوعات دینی داشت. ال
کتاب: فروشنده و میلیونر
نویسنده: مارک فیشر
مترجم: شهرزاد همامی
نشر افکار
چاپ سوم- 1394
مارک فیشر کتابهای مهم و زیادی دارد که خوشبختانه بیشتر آنها در ایران
ترجمه شده اند. استقبال از این کتابها نشان می دهد که خوانندگان فهیم
ایرانی متن های خوب و کاربردی را می شناسند.شگرد فیشر در بیشتر
کتابهایش داستان گویی است و بوسیله قصه و داستان مطالب مهم و کلیدی در
زمینه موفقیت و پیشرفت و ثروت و فرزانگی را به مخاطب خود ارائه می نماید.داستانهای فیشر بسیار هم ج
«را» نیز به شکل یک پسوند پس از کلمه‌ی اصلی میآید.
این پسوند، ۴ گانه است و دارای ۴ شکل است: «ı, u, i, ü»
الف» I وقتی آخرین مصوت a یا ı باشه
Kıtabı
Qartalı
Yatağı(yataq+ı)
Balacanı (balaca+ı) *
* اگه آخرین حرف یه کلمه مصوت باشه چون حرف «را» هم مصوته بینشون n میانجی قرار می‌گیره
Toplantını(toplantı+ı)
ب» U. وقتی آخرین مصوت u یا o باشد
Quşu
Boşu
Boşluğu(boşluq+u)
Yuxunu(yuxu+u)
Quzqunu
ج» i. وقتی آخرین مصوت i یا e یا ə باشد
Dəftəri
Şirkəti
ipəyi(ipək+i)
içkini(içki+i)
د» Ü. وقتی آخرین مصوت ö یا ü باشد
Sözü
Gözü
Söküyü
آزادی دو گام دارد، از بند خویش و از بند خلق. آن خلق هم از خویش است. پس آزادی یک زنجیر دارد و آن خویش است و باید گسست. پیام برای دل دردمند است، برای خلق نیست. خلق مذهب خویش دارد و آن مذاهب هواست. پیام خدا برای سالک دل است، برای آنکه در آستانه ایستاده و می‌خواهد داخل شود و جسارت دخول می‌طلبد. 
حقیقت در هیچ کتاب نیست، حقیقت در قلب است. سکوت در قلب است و صدا در قلب است. و خداوند می‌گوید: «کتابها را ببند و به سوی من تهوّر کن.» 
حلمی |‌ کتاب لامکان
موسیق
کتابها، دربهای بزرگی هستند به سمت بیشمار دنیای دیگر!!! میتوانی از میان هزاران، یک درب را انتخاب کنی، سرزده و نامرئی واردش شوی!  مثلاً سر از خانه ای آنطرف کرهٔ خاکی تووی نیویورک در بیاوری، روی کاناپهٔ قرمز مخملی لم بدهی و با آدمهای درونش زندگی کنی! گویی بینشان هستی درحالیکه نیستی! از غذاهایی که روی میزشان چیده اند بخوری، در بزمهای شبانه شان بنوشی و برقصی، وارد اتاقها شوی، عشقبازیشان را بدون آنکه متوجه حضورت شوند تماشا کنی، هر کجا میروند آنجا
امروز هیچ کدوم از برنامه های روزانه امو انجام ندادم. فرداخونه ی مهسا با ساجی دعوتیم. اره منم میرم خب میبندم زخمامو یجوری ولی باید با دامن برم :/ یه تیپ قشنگی دارم که نگو و نپرس. ولی چیکار کنم دیگه شرایط اینه. برا فردامون یسری کار داشتم. سرم گرم کتابها و مقاله ها بود. یه خورده هم تنبلی کردم ولی خب پای عکسامم نشستم. مجموعه عیدم تقریبا تموم شد از فردا میرم سراغ بقیه. از صبح پشت میز بودم با این حال نمیدونم چرا اینقدر زمان زود گذشت. الانم از خستگی افتا
         
cognitive linguistic an introduction 
اثر ایوانز و گرین
یکی از بهترین کتابها برای آشنایی با معناشناسی شناختی است. کتاب دارای متن بسیار روان و قابل فهم است و خواننده را با مهم ترین مطالب معناشناسی شناختی آشنا می کند. بدون اینکه با دخالت مترجمین و مفسرین دچار کژ فهمی گردد.
در تمام زمان نوشتن پایان نامه بسیاری از گره های فکری من در مورد فهم مطالب، بوسیله این کتاب گشوده می شد .   قسمتهایی  ازاین کتاب، بدون کم  کاست و با ترجمه خوب در کتاب معناشناسی شناختی
یکی دیگر از فواید کتاب و کتاب خواندن این است که مطالعه کردن درباره زندگی و دورانی متفاوت با شرایط و زمانه شما باعث می‌شود که بهتر و راحت‌تر با افرادی ارتباط برقرار کنید که با شما متفاوت هستند.کتابی درباره روابط همجنس گرایان واقعا چشم و گوش‌تان را نسبت به این مسئله باز می‌کند؛ کتابی درباره زندگی آفریقایی‌های مقیم پاریس نیز ناگفته های زیادی را اشکار می‌سازد.بعضی کتابها حتی قدرت تغییر طرز تفکر و دگرگونی و همچنین تغییر مسیر را دارند.
 
منب
باز پنج شنبه فرا رسید و باز کودکان کتاب به دست و خندان قدم در کتابخانه می گذارند و من کتابدار در کتابها و سوال و جوابهای کودکان محصور می
شوم . اینک در بهمن 97 بسیار خرسندم که بیش از دو سال است که پنج شنبه های
کتابخانه ام آنقدر شلوغ است که زمانی که  عقربه های ساعت دیواری، 1 ظهر را نشان
می دهند و زمان تعطیلی کتابخانه را گوشزد می کند من همچنان مشغول فایل
کتابهای برگشتی کودکان هستم. و از ساعت گلایه دارم که چرا با دور تند می
چرخد.27 دی ماه یعنی پنج شن
سلام 
صبح که از خواب بلند شده بودم و روی تخت دراز کشیده بودم و از در نیمه باز اتاق به خونه ساکت و خالی از صدا زل زده بودم.دلم میخواست تو خونه خودم میبودم و کجای دنیاش فرقی نمیکرد.بدنم درد میکرد.حتی موقع غلت زدن هم بدنم درد میکرد.از پریشب و اون اتفاق نیمه کابوس انگار یه چیزی افتاده به جونم.دیروز موهای دستم جوری مور مور میشد که میتونستم کامل حسشون کنم.فکر میکردم ساعت باید ده یازده باشه ولی دوازده و ربع بود!شبا نمیتونم بخوابم و خب معلومه چهار صبح
کتابخانه مرحوم حاج عیسی رضایی به مناسبت فرارسیدن ماه محرم نشست کتابخوان ویژه ماه محرم را در محل کتابخانه برگزار نمود. در این نشست، علاقمندان به کتاب و کتابخوانی به معرفی کتابهای خود که در زمینه امام حسین و واقعه کربلا بود پرداختند.  کتاب لهوف ، سیمای امام حسین، امام حسین از مدینه تا کربلا.حماسه عاشورا  از جمله این کتابها بود.
گاهی وقت ها پیش میاد که مجبور میشم یه دستی توی گذشته پرت کنم و دنبال چیزی بگردم. یه وقتایی میدونم دنبال چی ام و کجا رو بایستی بگردم و خیلی وقت ها هم نه! 
یکی از این موردها برای زمانیه که با دوستی، رفیقی، ناآشنایی در مورد کتابها میحرفیم. بحث میکشه به فلان گیر و فلان کس. اینجا حسابی خودم رو مچاله میکنم و هی فشار میدم اما دریغ از یه نشونه ای از یادآوردن گذشته ها! بعد که کمی فارغ میشم، پیش خودم فکر میکنم که یعنی این کتابایی که خوندم چی شدن؟ همشون توی
در دورانی که جهان مورد هجوم موجوداتی وحشتناک قرار گرفته است، یک دختر ناشنوای ۱۶ ساله به نام الی اندروز به همراه خانواده اش، در یک منطقه امن دورافتاده پناه می‌گیرند. آنها در تلاش برای برای زنده ماندن در میان این موجودات مرگبار هستند که چندین دهه در یک غار زیرزمینی گسترده و پرورش یافته اند و اکنون برای نابودی انسانهای روی زمین فعال شده اند
این فیلم بر خلاف تصور همه کتابها و فیلمهای تخیلی می خواهد ثابت کند خطری که انسان را تهدید میکند نه در آ
مشاوره تربیت کودک:
والدین عزیزبدانند 
در انتخاب کلمات خود دقت کنید.
هیچگاه نگویید " جمع و جور کن" زیرا یک به هم ریختگی وسیع به راحتی می‌تواند کودک خردسال را دست پاچه کند. 
به او طوری فرمان دهید که در آن راهنمایی نهفته باشد
 مثلا بگویید: " اول ماشین‌ها رو جمع کن، بعد سراغ کتابها برو" 
بدین ترتیب با شکستن کارها و تقسیم آنها به کارهای کوچک‌تر، یک کار به ظاهر بزرگ و بی انتها تبدیل به مجموعه‌های کوچک و قابل کنترل می شود.
رسانه ی پای کار
اومدم پنل و یهو ترس برم داشت،میخواستم پست قبلی رو ادیت کنم،حواسم نبود که تایم انتشارش رو واسه ساعت صفر امروز گذاشته بودم،امروز به خیلی چیزا فکر کردم،به اینکه کاش پستهایی که مربوط به کتابها میشد با اتفاقای چرت و پرتی که واسم افتاده و نوشتم قاطی نمیشدن.اما بعد یادم اومد هدف من از نوشتن توی این صفحه معرفی کتاب نیست،من قادر نیستم به خوبی اینکارو انجام بدم.این هفته برای ن.ف پارت های یه سریال مزخرف ترکی رو جمع میکردم و فکر کنم وقت فردا رو هم بگیره
یهو فکرم رفت سمت نشدن هرچی که میخوام. کلی گریه کردم براش. برای سهمیه یا پولی که ندارم. منمو منمو کتابها و ترسی که از نشدنش تو بدنم افتاده. نمیدونم هیچ راهی جز سخت خوندن ندارم. میترسم نشه کم بیارم خیلی میترسم از پسش بر نیام. یعنی میشه بشه؟ یعنی میشه من بتونم؟؟ چقدر زمان کم دارم. باید هرجوری شده خودمو از شر این ترس رها کنم. میدونم اگه بخوام با این ترس پیش برم به هیچکدوم از اهدافم نمیرسم. یعنی همه این ترس هارو تجربه میکنن؟ یا منم که مثل بدبخت ها میمو
کتابخوانی راهیست برای کسب دانش و رسیدن به بلوغ فکری، هر هدفی که از خواندن کتاب داشته باشید بی شک باز هم سود خواهید برد چه کتاب های آموزشی بخوانید یا آنکه کتاب داستان و رمان.
اما پیش از هر کاری باید خود را به خواندن کتاب عادت دهید. از وقتی که گوشی های هوشمند و اینترنت پر سرعت فراگیر شده دیگر عادت به خواندن کتاب خیلی دشوار شده! مواردی که باعث می شوند شما یک فرد کتابخوان نباشید از این قرارند:
ــ احساس میکنیم سرعت خواندن ما بسیار کند است و پیشرفت خ
خاطره ترک اعتیاد
 
خاطره ترک اعتیادآنقدر با دختر دایی ام سر وکله زدم و با استدلالهای من درآوردی اش کشتی گرفتم که گفت: هرچه تو بگویی، اصلا یک هفته نمی خوانم، با خنده ادامه داد ببینم تو دیگر چه از جانم میخواهی!ماچی به لپ های تپلویش فرود آوردم و گفتم پس بیا این ۳ تا کتاب را بگیر به جای این رمان اینترنتی هایت بخوان.باغر و ناله مخصوص دهه هشتادی ها قبول کرد!
هنوز ۳ روز نشده ۲ تا کتاب هارا پس آورد و گفت تموم شد دختر عمه توروخدا کتاب داری بدی؟خندیدم و ک
چرا یادگیری زبان انگلیسی مهم است ؟
زبان انگلیسی اولین زبان از نظر زبان مادری مردم در دنیا نیست.
این زبان ،زبان رسمی 53 کشور دنیا ست.
در حدود 400 میلیون نفر در دنیا به انگلیسی صحبت می کنند.
این زبان معروف ترین زبان دوم دنیا ست.
زبان انگلیسی ، زبان بازرگانی و تجارت دنیاست.
زبان انگلیسی راه ارتباطی بازرگانی جهانی ست.
اکثر بازرگانیدهای سراسر دنیا به زبانانگلیسی انجام می شوند.
این امر ثابت میکند که یادگیری زبان انگلیسی دارای اهمیت بسیاری میباشد.
صحب
قبل از هر نوشته ی دیگه ای اجازه بدید بگم ؛: من زنده ام ! 
این مدت در بین انبوه کتابها و رفرنس های پزشکی گم شده بودم و هر چقدرم که سعی میکردم پیدا بشم بی فایده بود .
خیلی منتظر موندم که یه فرصتی پیش بیاد تا یه پست خوب بنویسم ولی ظاهرا اون فرصت هیچ وقت نمیاد برای همین به همین اعلام زنده بودنم اکتفا کردم :) 
قبلا که کنکوری بودم ، همیشه صحبت های یکی از رتبه ها رو که شخصیت خیلی جالبی داشت گوش می دادم . یکی از ویدیو هایی که اون ادم گرفته بود ، ویدیویی
کتابخوانی از جمله صفاتی است که بسیاری از
ما علاقه داریم واجد آن باشیم، اما اکثر ما وقت و حوصله کافی را به خواندن
کتاب اختصاص نمیدهیم. سعی کرده ایم با کمی مطالعه و جستجو، برخی از
مهمترین نکات در مورد کتابخوانی را گردآوری کنیم. قبل از هر چیز باید ببینیم  چه عواملی مانع مطالعه ما میشوند  تا در مورد رفع آنها فکر کنیم:   احساس میکنیم سرعت خواندن ما بسیار کند است و پیشرفت خوبی نداریم.   مطالعه کتابها را آغاز میکنیم اما آنها را به پایان نمیبریم.  
از نوجوانی میل فراوان خواندن کتابهای  مختلف، شرکت در دوره‌های متعدد و نشستن پای منبر این عالم و آن استاد با من بود. کتابخانه نسبتا بزرگم در خانه پدری، جعبه‌های کفش پر از نوارهای سخنرانی و بعدتر کیف‌های سی‌دی که هر روز پرتر می‌شدند، شاهدم هستند.  یادم هست در روزهای ۱۷-۱۸ سالگی برای نشستن پای درس عرفان  فلان استاد دو روز در هفته تا آن سر شهر می‌رفتم و وقتی برمی‌گشتم شب شده بود. با وجود همه این دویدن‌ها، تشویش نیمه تمام ماندن کتابهایی که آ
بسم الله الرحمن الرحیم
یا فارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
در کتب معتبر آمده است پیامبر لعنت کرد کسی را که به جیش اسامه نرود، صحابه نرفتند ،پیامبر بارها تکرار فرمودند و باز صحابه نرفتند،و آنانکه نرفتند جانشین پیامبر شدند.
یا مردم برای حرف پیامبر ارزش قائل نمی‌شدند
یا جانشین پیامبر را مردم انتخاب نکردند
یا کتب اهل سقیفه بی اعتبار است.
یا اینکه
کتابها درست نوشته اند و مردم برای حرف پیامبر ارزش قائل بودند و آنانکه جانشین پیامبر شدند به انت
سلام 
خوبی?
در چه حالی? 
جیغ نکش احمق، داری زندگی خودتو با این جیغ ها به باد فنا میدی 
گاو نباش 
به جای جیغ گریه کن 
سعی کن 
سعی نکنی هفده هجده سال بعد می بینی نمی تونی بدون جیغ زدن گریه کنی
تازه کاش یاد بگیری بریزی تو خودت، فوقش هیستریک میشی دیگه 
 
 
یه چیز دیگه 
از اون کتابها و درسهایی که یه سره بهت گفتن شما فقط درس بخونین ما چیز دیگه ازتون نمیخوایم و تو هیچوقت نخوندی، چیزهای خیلی خیلی مهمتری هم وجود داره 
آره سیرابی پاک کردن واقعا مهمه 
خیل
من رابرت ادمز رو خیلی دوست دارم. الان بیشترم عاشقش شدم. چقدر خوب بود. میگفت :« میدانم کتاب چقدر اهمیت دارد. من عکاسی را به کمک کتابها آموخته ام و سعی میکنم به کمک آنها کارم را ادامه بدهم. »
این هم از این دلم میخواست از همه عکاسایی که دوسشون دارم چیزایی باشه که بتونم بشناسمشون هرچند از رو عکس هاشونم میشه اما بیشتر میخوام انگاری. 
در مورد کار عکاسی خودم فکر میکردم رابرت ادمز هست که ازش ایده گرفتم اما الان فهمیدم نه اون نیست من از عکسهای آیدین رحیم
اعصابم خرده 
پام نمی کشه 
سرم شدییییید درد می کنه 
رفتم محل کارم 
رفتم سوپری ساندویچ سرد خریدم و کمپوت سیب 
پولشو نداشتم 
اومدم تو محل کارم و از یکی از همکارا قرض کردم 
بعدم رفتم تو اتاقشونو یکی از ساندویچها و کمپوت رو خوردم 
بعد رفتم پیش یه همکار دیگه مو قضیه رو نصفه گفتم 
گفت منم همینجورم با یه بچه 
بعد ازدواجم یک کم بهتر شد 
گفتم آره منم باید با هر خر و سگی ازدواج کنم
اینا چی فکر می کنن؟ که مثلا من بچشم، کی ش هستم؟ مدادش؟ بالشش؟ چیش؟ که فکر
کتابها رو دور خودم می چینم و دونه دونه وتند تند ورق میزدم تا به یه جمله ای که دلنشینه برسم و بتونم پست صبحگاهی رو آپلود کنم.
بالاخره صبح اومده و باید خبر اومدنش رو داد.
دلم میخواد خروس باشم.خروس خانم ؟ صفحات مجازی.
بگم : قوقولی قوقول صبح اومده دوباره؛ پاشید که وقت کار.
اما تو گشت و گذارم توی کتابها هیچ چیزی که در حال حاضر به دلم بشینه پیدا نمی کنم.
خودم دست به قلم میشم.مثه همه روزهایی که قبل از این سه سال گذشته مینوشتم بدون هیچ کپی برداری از کسی.اص
توی کتابفروشی هستم، چند کتاب را انتخاب کرده ام و به سمت صندوق می روم.ناگهان تو را می بینم! خشکم می زند. اما تو که نمی دانی من در شهر توام .یکهو متوجه نگاه خیره من می شوی، من دستپاچه مسیر نگاه را کج می کنم.افکار صاعقه وار از ذهنم می گذرد و صدایی در درونم می گوید الف دور شو! دورشو!من با دستهای مضطرب و لرزان کتابها را روی میز جا میدهم. یکی دوتا کتاب روی زمین می افتد و من بی اعتنا با سرعتی نامناسب آن فضا می دوم و تو بی معطلی به دنبال من.به درب خروجی که
فیلم ذهن زیبارو دیدم دوباره. چون نت خرابه و نمیشه چیزی دانلود کرد. درسته یسری چیزاش مطابق با واقعیت نیست ولی خب من از نش خوشم میاد و یجورایی اون بخش از توهم زدنشو هرچند خیلی کمتر احساس میکنم درک میکنم. حس مزخرف بعدشو. تفکرات بقیه راجع بهت رو. تنهاییتو. و درک نشدن از جانب اطرافیانتو. بیخیال. چطور میتونم کار نکنم؟ جز این کارا چی دارم. زندگی من همینهاست. بدون اینها هیچی نیستم و وجود داشتنم بی مورده. و نمیدونم چرا میخوام زندگی کنم. با تموم تجربه های
یه جا خوندم نوشته بود موفقیت مجموعه تلاشهای کوچکی است که هر روز به طور مداوم تکرار شوند. من خیلی با این جمله موافقم. ادم باید فقط هر روز هرچقدر که در توانش هست زمان بذاره و کار کنه تو بگو حتی حداقل روزی یه صفحه کتاب خوندن توی طولانی مدت میشه یه کتاب کامل. البته که صبر زیادی هم میطلبه اما مهم نفس قضیه هست. همیشه یسری از کارا قدم های بزرگ نمیخواد از اولش. مثلا زبان نمیتونی یه روزه دوهزار تا لغت حفظ کنی. به جاش اگه روزی بیستا حفظ کنی سر موقع اش میشه
تا اینجا صفحه پنجاه که خوانده ام
وه که چه های و هویی است که نوجوان باشی و آزادی خواه و تعالی طلب.یک روح باشی پیچیده شده در یک جسدیک راه بی نظیر برای ادامه زندگی
درخت نشینی است آن طوری که نویسنده ترسیم کرده است.یادم رفته بود .یاد یادم رفته بود بچه بودم  و با سپیدارهای مدرسه بابام اینها چه نجواها داشتمدوستان دراز و سبز و صمیمی ای که این آزادی را داشتند که سر به آسمان سائیده و از آن بالاها خبر بیاورند
خیلی خوب است.یک عصیان دوازده ساله ی
توضیح الرسائل کربلا نویسنده: سیدعلی اصغر علوی انتشارات: نشر سدید
توضیح الرسائل کربلا : چطور از دل ۱۸هزار نامه عاشق، ۳۰هزار قاتل ایجاد شد؟!
 
توضیح الرسائل کربلانویسنده: سیدعلی اصغر علویانتشارات: نشر سدید
معرفی:
«پاسخ‌های زیادی به معمای تاریخی «قلوبهم معک و سیوفهم علیک» داده شده است: دل‌هایی با او و شمشیرهایی بر او؟!این کتابی تلاشی است برای حل این معادله عجیب تاریخ که در مورد کوفیان گفته‌اند؛ «دل‌هایی با حسین، شمشیرهایی بر حسین!»این کتاب
فیلم یک فیلم با ژانر آخرامانی شیطان پرستی می باشد .طبق معمول تمام فیلمهای آخرامانی  هالیودی قدرت شیطان و سیطره او بر تمام اوضاع و احوال را به نمایش میگذارد و اینکه جگونه باهوش ترین و زیرک ترین افراد آگاه هم در دام او قرار میگیرند تا اهداف او را د رروی زمین عملی سازند و در این میان از دست هیچکس هسچ کاری هم بر نمی آید .
خلاصه ای از داستان : «دین کوروسو» (جانی دپ) دلال کتابهای کمیاب است و با
تهیه این گونه کتابها برای کلکسیونرهای ثروتمند روزگا
بسم‌الله الرحمن الرحیم
یافارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
.
بدون عمامه بیل بزن، پرویز پرستویی جمله ای گفت که حالاحالاها سر زبان ها هست
راستی چرا بالایی متفاوت از مردم؟
از من پرسیدند چرا لباس ت با مردم متفاوت است
گفتم لباس پیامبر است
گفتند لباس امام زمان لباس پیامبر نیست؟
گفتم چرا هست بدون شک لباس امام زمان لباس پیامبر است
گفتند پس چرا وقتی داستان افرادی را بااقاامام زمان عج ملاقات داشته اند را از زبان کافی یا در کتابها میخوانیم همه

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها